میوه‌های مسموم‌ به دربار ها محدود نمی‌شود

05 ارديبهشت 1398
(0 رای‌ها)

روزگاری به سیاستمداران توصیه می‌شد جانب ادب و احترام فروگزارند و با دستکش، دست دوستی به سمت سیاستمداران و رهبران مخالف و روسای کشورها دراز کنند، چراکه هر آن احتمال مسموم‌سازی توسط یک لمس چند ثانیه‌ای با دست‌های آلوده‌ فردی که به لحاظ تشخص اجتماعی احتمالش هم داده نمی‌شود وجود دارد، هر چند که این پدیده مسموم‌سازی تدریجی در یاسر عرفات با پولونیوم بالایی که در بقایای جسدش یافت شد  یا غلظت بالای 10 برابر سم دیوکسین در مسموم‌سازی آنی و دفعتا ویکتور یوشچنکو سیاستمدار اوکراینی، هیچ‌کدام با دست‌های آلوده نبوده اما افکار آلوده در رابطه با عقیم‌سازی و قتل خاموش و بی‌سر و صدا با سم چیزی نیست که به امروز و اکنون که علم و فناوری به رشد قابل توجه رسیده، محدود شود. آلوده کردن آب چشمه‌ها و مسموم‌ کردن تدریجی، حکایت روزگارانی است که زمین در فضای جدید ارتباطات به دهکده‌ای جهانی تبدیل نشده بود و ابزارهای سلطه هم همان‌قدر بدوی به نظر می‌رسد که ابزارهای اطلاع‌رسانی و خبرپراکنی اما این روزها، میوه‌های مسموم‌ و غذاهای زهرآگین به دربار شاهان و سران دیگر کشورها محدود نمی‌شود و نباید آن را تنها در تخت شاهانه جست. 

سابق بر این دکاپیتالیزیشن(جدا کردن راس فکری از بدنه اجرایی) طرفداران خاص خود را داشت، سر را جدا می‌کنیم و بدن بی‌رأس، بی‌جمجمه، بی‌مغز، فرماندهی برای ادامه حیات و بقا نخواهد داشت. البته بلافاصله رکاپیتالیزیشن(جایگزینی راس فکری مطلوب به بدنه اجرایی) هم بخش دوم و موخره مقدمه در پیش گفته شده است، یعنی یک سر دیگر به جای سر قبلی جایگزین می‌شود. مثلا عرفات می‌رود چراکه بالاخره از روزگاری می‌آید که نمی‌تواند پرسونای سازشکاری را کاملا در قواره‌های استاندارد بین‌المللی به نمایش بگذارد، بعد یک سر دیگر به جایش می‌آید، سر جانشین شده از تبعید بازمی‌گردد و پس از روبوسی با دشمن به محل فرماندهی قبلی می‌رود.

اما اگر بدنه این سر جدید را نپذیرفت و ریجکت کرد چه؟ اگر سر جدید در هارمونی با ابعاد تنه تناسب نداشت چه؟

این روزها به تنه یا بادی بیشتر پرداخته می‌شود، بر این باور شده‌اند که اگر تنه تغییر کند، می‌تواند با فرستادن سیگنال‌ها و پیام‌های محیطی متفاوت به مغزی که در سر قرار گرفته، تصمیم‌های آن را تغییر دهد و فونکسیون مغز را عوض کند بی‌آنکه قرار باشد سر تغییر کند، ماهیت عملکردی مغز عوض می‌شود. اما تنه چطور تغییر می‌کند؟ به نظرم بحث پدافند غیرعامل روی تغییرات بدن یا کالبد اجتماعی باید متمرکز شود و مهم‌ترین آن در این مطلب تغییرات در کمیت یا اندازه بدن است. بدنی که رشد نکرده باشد، نمی‌تواند از یک رأس پرقدرت فرمان بگیرد. اندازه کوچک دست‌ها و پاهای یک بیمار یا حتی در یک فرد ظاهرا سالم مبتلا به نانیسم که همه اندام‌های او در یک هارمونی مینیاتوروار کوچک‌اند، نمی‌تواند در یک مصاف جدی با حریفی که ابعاد طبیعی در بدنش رعایت شده، قرار بگیرد. کاهش نسل در مشرق زمین، در نژاد زرد که چون صفرای برانگیخته کالبد جهان غرب را می‌تواند یرقانی کند، چقدر در پلان‌های استراتژیک غربی‌ها برای آینده زمین ضروری است؟ آیا اگر کارگر ارزان و به اصطلاح لیبرفری بودن کارخانه‌ها در شرق دور و به‌خصوص چین به نفع اقتصاد غرب نباشد، کاهش زردپوستان چقدر برای سیاستمداران wasp (سفیدهای انگلیسی‌تبار پروتستان) آمریکا، حیاتی است. نژادی که کشور چین در جنگ زمینی با همسایگانش می‌تواند به جای تهاجم و پیشروی در جنگ، روزانه یک میلیون نفر تسلیم دشمن شده و با تسلیم نیروها و نه نبرد، کشورهای همسایه مجاور کم‌وسعت را به اشغال خود درآورد یا در شرق نزدیک و میانه، نسل مسلمانانی که مدعی‌اند در زمان سیاه اروپا در ظلمات جهل قرون وسطی آنها صاحب تمدنی شگرف بوده‌اند و رنسانس در جنوب اروپا به علت همسایگی و همنشینی با مسلمانان آندلس و شمال آفریقا صورت گرفته، چه رفتاری باید داشته باشند؟ اگر اسلام‌هراسی در درازمدت جواب ندهد چه؟ با نسل مسلمانان عرب و ترک‌تبار که اروپا را به تسخیر خود درآورده‌اند و دست از سنت‌های خود نمی‌کشند، چه باید کرد؟

نسل‌کشی خاموش

اینجا صحبت از نسل‌کشی خاموش می‌شود و اینکه یک نژاد برتر یا ائتلافی از نژادهایی که خود را برتر می‌دانند و در طول تاریخ نسل‌کشی‌های متعددی را به راه انداخته‌اند، برای در اختیار داشتن قدرت و مکنت تدبیر امور این سیاره خاکی، نژادهای دیگر را در اقلیت بگذارند.

آیا این نسل‌کشی خاموش یا به تعبیری یوژنیکس یا «به‌نژادی» واقعیت دارد؟ یا یک توهم توطئه است؟ آیا تنظیم خانواده و تحدید جمعیت در جوامع رو به رشد می‌تواند در شکل افراطی و پردامنه‌اش جزئی از این نسل‌کشی خاموش غربی‌ها باشد؟ مصرف مواد گیاهی، لبنی و گوشتی که بر مبنای دستکاری‌های ژنتیکی تولید و فرآوری شده‌اند چه؟ آیا واقعیت دارد که دانه‌های غیردستکاری شده گیاهان روی زمین در انباری مجهز و بزرگ در اسکاندیناوی در شرایطی ویژه دپو شده و بقیه دانه‌هایی که به جز آن دانه‌های اصلی، مورد کشت و زرع واقع می‌شود، همه مشمول دستکاری‌های ویژه‌ای هستند که مصرف آنها باعث کوتاهی عمر، عقیمی، مقطوع‌النسل شدن و بیماری‌های گوناگون صعب‌العلاج می‌شود؟ در اراضی اشغالی که اعراب و یهودی‌های اسرائیل در کنار و مجاورت هم در منطقه‌ای نه‌چندان وسیع زندگی می‌کنند، آلوده کردن آب‌ها یا جّو یا آلودگی‌های دیگر زیست‌محیطی چقدر می‌تواند فقط در جمعیت هدف که همان فلسطینی‌ها باشند اثر کند و کسان دیگر را با توجه به نزدیکی و مجاورت بیش از حد مورد آزار و بیماری قرار ندهد؟ اما اگر غذای این 2 دسته که هر کدام به خاطر نوع ذبح، نوع طبخ یا نوع عادت غذایی متفاوتند، را مورد توجه قرار دهند چه؟ پس آلودگی‌های غذایی به علت وجود غذاهای متفاوت در فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌های متفاوت با وجود همسان‌سازی‌ها و یکرنگ شدن در زمینه‌های دیگر، می‌تواند یک گروه هدف را به‌طور اختصاصی مورد حمله قرار دهد، اما آیا این واقعیت دارد؟ اینجا می‌توان از طریق برهان خلف به پیش رفت. زمانی که ژول‌ورن «دوهزار فرسنگ زیر دریا» را می‌نوشت، هنوز زیردریایی اختراع نشده بود و وقتی ژرژ ملیس «سفر به ماه» را می‌ساخت، بشر در سودای تسخیر ماه، خود را اسیر آرزوهای محال می‌دید. پس نوشتن یا ساختن داستان‌های علمی-تخیلی یا Science Fiction در خاطره جمعی انسان‌ها یعنی اتفاقات آینده بشری و مترادف با پدیده‌های شگفت‌انگیز آتی است و از این رو ذهن انسانی، هر موضوع علمی-تخیلی را خارج از شرایط و امکانات وقوع و حصول در زمان معاصر می‌پندارد. حال با این مقدمه کوچک باید یاد کنیم از سریال موفق «اتوپیا» یا «آرمانشهر» که بر خلاف نام یا عظمتش ربطی به آرمانشهر افلاطون یا اندیشه‌های سرتوماس مور ندارد، یک داستان پیچیده پرهیجان و پرتنش از گروه‌های سری که به دنبال پاک‌سازی نژادی خاموش به وسیله مواد غذایی به ظاهر مقبول اما در عین حال مسموم است، موادی که اگرچه اشتها را برای بلعیدنشان برمی‌انگیزاند اما در واقع اسباب قطع نسل آدمی‌اند.

برزخ واقعی یا تخیلی

گور ویدال، نویسنده و متفکر آمریکایی که او را روشنفکری در مقابله با ارزش‌های رایج آمریکایی به‌خصوص نظام سلطه آمریکایی می‌دانند، سال‌ها پیش در یکی از آثارش «کالکی» راوی اعمال انسانی است که در راس یک فرقه سری برای به وقوع پیوستن آنچه وی آرزویش را دارد، یعنی آخرالزمان، میکروب‌ کشنده یرسینیا را در درون گل‌های لوتوس اهدایی‌اش در همه جا می‌پراکند و نسل آدمی را از روی زمین برمی‌دارد. حالا دن براون، نویسنده آثار جنجالی و پرحاشیه علمی-تخیلی البته از نوع تاریخی‌اش که نمی‌توان به راحتی او را با گور ویدال، خالق رمان آفرینش قیاس کرد، در رمان «برزخ» خود از دسته دیگری آدم‌ها حکایت می‌کند که قصد دارند نفوس بشری را به میزانی بسیار پایین تقلیل دهند تا زندگی شرایط بهتری برای بازماندگان داشته باشد. این تصمیم هولناک نه در سر مالیخولیایی کسی که خود را «کاکلی» یا همان منجی موعود آخرالزمان از دید هندوها می‌داند که در مغز عده‌ای دانشمند مجهز به علوم مدرن شکل می‌گیرد، عده‌ای که با انفجاری مهیب و عمده در کسری از ثانیه می‌خواهند اکثریتی از جمعیت را به نفع اقلیتی دیگر قربانی کنند حالا این دورمان تاریخی تخیلی را مقایسه کنید با «اتوپیا» که مخاطبانش را در برزخ واقعی یا تخیلی بودن داستان خود می‌گذارد، درست همانند خلجانی که از صحت و سقم ماجرای «یوژنیکس» و علت اصلی انقلاب سبز و دستکاری‌های ژنتیک در ذهن شکل می‌گیرد و در وهله نخست حکم به تخیلی و غیرممکن بودن و غیر واقعی دانستن آنها داده نمی‌شود.

اما در اتوپیا این پرسش اساسی در میان بی‌شمار پیرنگ‌های جذاب داستانی و داستانک‌های متعدد گم می‌شود تا جایی که پس از یک شک به این یقین می‌رسیم که مواد غذایی سترون‌کننده و عقیم‌ساز هم داستانکی است در میان داستانک‌های مهیج و جذاب دیگر، پس همان‌طور که همان‌ها از قوه وهم و خیال نویسنده آمده‌اند، این یکی هم از همان گروه است و من‌بعد هر کس از چنین موضوعی سخن راند، می‌توان او را هم معتاد به تماشای سریال‌های مهیج علمی و تخیلی نامید و دانشش را محدود به پیگیری این نوع داستان‌ها که در حد کمدی بوک هم می‌تواند عرضه شود، دانست و به نوعی متوهمش خواند اما یک سوال؛ شیوع کبد چرب در میان جوان‌های یک کشور تا چه حد می‌تواند همراستا با اراده‌هایی باشد که جوانان آن کشور را بیمار، خموده و ناکارآمد می‌خواهد. اراده‌هایی که معطوف به رقابت‌های خارجی همسایگان و اهداف نظام سلطه بین‌الملل است. این سوال می‌تواند خارج از آن محدوده چالش‌برانگیز، این نکته را در ذهن‌ها روشن کند که شیوه زندگی در حوزه غذا و نوع تغذیه تا چه حد می‌تواند به ابزاری برای تسلط و غلبه بدخواهان و بداندیشان یک قوم و نژاد بدل شود، هر چند تدریجی و طی یک پروسه و پروژه ویران‌سازی آرام.

 

برای ارسال نظر وارد سایت شوید

 


تهران - میدان ولیعصر - خ کریم خان - خ عضدی - کوچه هور بخت - پلاک ۷ واحد ۷
تلفن : ۰۲۱۸۸۹۴۵۶۵۷

Top